معلم ناهوک آرام و رام و راحتی آرام جان می خواهمت. صلوات بر خاتم پیامبران(ص)
| ||
|
اگر تندبادی براید ز کنج / بخاک افگند نارسیده ترنج ستمکاره خوانیمش ار دادگر / هنرمند دانیمش ار بیهنر اگر مرگ دادست بیداد چیست / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ازین راز جان تو آگاه نیست / بدین پرده اندر ترا راه نیست همه تا در آز رفته فراز / به کس بر نشد این در راز باز برفتن مگر بهتر آیدش جای / چو آرام یابد به دیگر سرای دم مرگ چون آتش هولناک / ندارد ز برنا و فرتوت باک درین جای رفتن نه جای درنگ / بر اسپ فنا گر کشد مرگ تنگ چنان دان که دادست و بیداد نیست / چو داد آمدش جای فریاد نیست جوانی و پیری به نزدیک مرگ / یکی دان چو اندر بدن نیست برگ دل از نور ایمان گر آگندهای / ترا خامشی به که تو بندهای برین کار یزدان ترا راز نیست / اگر جانت با دیو انباز نیست به گیتی دران کوش چون بگذری / سرانجام نیکی بر خود بری اولین روز دبستان باز گرد / کودکی ها شاد و خندان باز گرد باز گرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسب های چوبکی خاطرات کودکی زیباترند / یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود درس پنداموز روباه و خروس / روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز و سرمای شدید / ریز علی پیراهن از تن میدرید تا درون نیمکت جا می شدیم / ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان ازحلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود / برگ دفتر ها به رنگ کاه بود همکلاسی های درد و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار بچه های دکه سیگار سرد / کودکان کوچک اما مرد مرد کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می شد باز کوچک می شدیم / لااقل یک روز کودک می شدیم ای معلم نام و هم یادت بخیر / یاد درس آب و بابایت بخیر ای دبستانی ترین احساس من / باز گرد این مشق ها را خط بزن |
|
[ طراحی : سیب تم ] [ Weblog Themes By : Sibtheme] |